اساطین

نوشت‌های یک زندگی فنی با ته مایه مذهبی

اساطین

نوشت‌های یک زندگی فنی با ته مایه مذهبی

خوب شو و خوب بمان

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۲، ۰۳:۴۸ ب.ظ

 

 
مردم ایران اکثرا به دو دسته تقسیم می شوند:
 
دسته ای از افراد که توهم این دارند که دین دارند ولی دین شان فقط در هیئت و شب عزا و سینه زنی است
و دسته ای از افراد که مثلا وطن پرست دو آتیشه اند ولی آن هم فقط در حد زیارت قبر کوروش و همدردی برای هموطنان زلزله زده شان در فیس بوک، زیر کولر.
 
ادعای هر دو دسته معمولاً عالم را بر می دارد ولی این وسط دسته سومی هم هست:
دسته سومی که دین دارند و عشقی که زاییده همان دین است، عشق شان نه فقط به وطن و هموطن زلزله زده، بلکه به همه آفریده های خدا است. زیبایی اصیل و واقعی را درک کرده اند و اگر کسی مثل من چشم بینا نداشته باشد هم می تواند چشمه های زلال زیبایی را از تک تک کلمه ها و ریز ریز نگاه هایشان حس کند.
این دسته سوم مدام در تلاش اند تا دنیای ساخته و پرداخته دو دسته اول را آنقدر به چالش بکشند تا دین را حاکم کنند هر چند که حماقت دو دسته اول مانع شود!
 
امیدوارم از دسته اول و دوم نباشیم و اگر هستیم، نمانیم.

 

موافقین ۳ مخالفین ۱ ۹۲/۰۱/۲۹
رامین فیروز

دنیا

دین

عشق

نظرات  (۲)

جانا که سخن از دل ما میگویی
حرفت حقه و زیبا. هر چند، در «اکثرا»ش مطمئن نیستم.
مملکته داریم؟ میهن‌پرسته داریم؟ خداپرسته داریم؟
نمی‌دونم چه طور باید تحلیلش کنم، شاید علتش این باشه که ما جوون‌ها کلا به سمت افراط میل داریم. یا شاید اینه که آدما به سمت چیز «ناب» و «سره» گرایش دارن: مذهب‌گرایی خالص. باستان‌گرایی مطلق. نژاد ناب آریایی و و و...
. اما چه «ظواهر» دین، و چه اون ادا و اصول‌های باستان‌گرایانه، اموری «خارجی» هستن، و چیزی که ما ازش فاصله می‌گیریم، طبیعت ناب انسانی و سرشت آدمیته.
نمیدونم، شاید مدرنیته در این افراط‌گرایی تاثیر گذاشته. میدونی چی میگم؟ «مدرنیته» به معنای سبک زندگی «ساندویچی».
دارم فکر می‌کنم زندگی در روستا آدما رو به اعتدال انسانی نزدیک‌تر می‌کنه. شهرنشینی از ما یه سری ربات سرگردان ساخته. صاحبان ارواح ناآرامی که هویت اصیلی ندارن. برای فرار از پریشانی، سردرگمی، نارضایتی درونی و ناشادکامی، به جای تعمق در خودشون، در بیرون به دنبال راه چاره هستن. و روز به روز بیشتر از خودشون فاصله می‌گیرن.
نادیده‌گرفتن ندای فطرت، ناهماهنگی و بی مهری باهاش، ناهوشیاری درونی...
باید به این «زنده‌گی» ناهوشیار خاتمه داد! باید سبز زیست. تا یه روز بشه گفت: من چه سبزم امروز، و چه اندازه تنم هوشیار است...
پاسخ:
من هم مثل شما نمی دونم که چه طور باید تحلیلش کنم. یعنی به احتمال زیاد نمی تونم چنین کاری بکنم! اما از دید من غالب افراد ما اینطوری هستند. دسته چهارمی هم هستند اما از نظر من زنده نیستند. فقط جسمشون نقس می کشه و روحشون درون قوطی جسمشون! یعنی فکرشون فراتر از خودشون نمیره...
در مورد افراط با شما موافقم ولی منظور من صرفا افراط گرایی نبود. وزن (تعادل) و عمق هم در این قضیه دخیله. چه بسا که دین داری عمیق و بدون افراط گرایی ما رو به طبیعت نزدیک تر می کنه. سبک زندگی ساندویچی هم خیلی جالب و بامزه بود تا حالا نشنیده بودم :D
پس اینجا با توجه به دین، نشون میده که صرفا با روستایی شدن هم زیاد به طبیعت انسانی و اعتدال نزدیک نمی شیم. اما در مورد شهرنشینی باز هم با شما موافقم...

ممنونم از این که نظر خودتون رو بیان فرمودید 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">